...
به یک چشم بر هم زدن چشم هایت، مرا آیه در آیه سیراب می کرد
خم خنده ات معجزاتی «قوی» بود، که بعداٌ فقط«قرص اعصاب» می کرد!!
جهان با تو هی خوب و هی خوب تر شد، و من باز مغضوب و مغضوب تر شد
گناه است! هر چه که با توست، در تو، عذاب است! میگشت و بی خواب میکرد
تو «بودی» که در را زدن کیف می داد، تو «بودی» که دعوا شدن کیف می داد
هنوز آه حتی کسی هم نفهمید، چه کس سنگ بر شیشه پرتاب می کرد!!
من و سرکشی هام شانه به شانه، بلوغ تو و منطقی کودکانه
نگاه تو پندی که پیغمبرانه، چنان رخنه بر جان اصحاب می کرد
کسی که ... نه من نیست، این سالها را، نشسته است بر کنج انبار تاریک
و دستیش بر گوشه ی صورتش بود و، یک دست بر عکس تو قاب می کرد -
که بعد از تو او ترس از نور دارد؛ ولی عشق اخلاق ناجور دارد
کمی ماه می شد، مرا تاب می داد، کمی مثل خورشید بی تاب می کرد
دلم وضع بحرانی اقتصاد است! بیا بانکداری اسلامی اش باش!
که تحریم چشمت شدن بد عذابیست! تورم تورم مرا آب می کرد
تو گرمای اردیبهشتی عزیزم! فرشته ؟ نه حتی بهشتی عزیزم
خدا دست های همیشه قنوت که را زیر آلوچه های تو بشقاب می کرد؟
خیلی منتظر شعر جدیدتون موندیم.تبریک.باز هم منتظرم.همیشه...
که تحریم چشمت شدن بد عذابیست! اين يعني با اين روزهاي شلوغ و دغدغه هاي جديد خوب هم من به اينجا سر ميزنم دكتر:)
نکنه ازدواج باعث بشه دیر به دیر پست بذاری شاید کسی هرروز اینجا رو چک میکنه منتظرش نذار
امان از این بانکداری اسلامی! بازهم همین که بعد از مدت ها دیده شدی جای شکرش باقی است.
ریل شیشه ای باز هم به روزه اون هم بعد از مدتها با شعر . . . . . . . وفقط شعر منتظرنظراتتون هستم بااحترام
سلام پیشرفت خیلی خوبی داشتی.خوشحال شدم.
«دوباره برميگردم به آخرين بوسه» با احترام دعوتيد! اگر مخاطب اين پست باشيد نگاهي متفاوت به زلزله ي آذربايجان چند شعر از چند نفر! و شعري پر از بغض از من خواهيد خواند منتظر چشم هايتان...
سلام شاعر بعد از مدتها با چهارپاره ای کوتاه به روزم دعوتید به شعر و تاریخی که دست از سرم بر نمی دارد سپاس و بدرود تا شعر
سلام دوست عزیز.... مهم ترین تیتر، تویی! با احترام و افتخار دعوتید به جشن واژه هایم [گل][گل][گل]
khoshbakhty????